اشعار

آگوست 17, 2021

چه رفت بر سر ساقی؟!

آوریل 4, 2021

حجت تاریخ

نوامبر 17, 2020

شکسته ­ترین سرو باغ عشق

آمد ز ­خیمه­گاه برون، سخت بی­قرار مانند قرص ماه ، ولی غرق در غبار می­ریخت سیل اشک، ز رخساره­اش، به خاک می­ریخت، رود خون، ز تن مرکب و سوار «آهسته­تر! شتاب مکن...
نوامبر 1, 2020

درخت

*** درخت در غم هر برگ خویش زاری کرد در آن شبی که تبر حکم خویش جاری کرد دو رود خون ز دو چشم ستاره جاری […]
اکتبر 13, 2020

آرزو

دلم می خواست شعر تازه می گفتم پیامی از خروش کوچه های شهر پر آوزه می گفتم در این یلدا شب تاریخ دلم می خواست از […]
اکتبر 6, 2020

پس چه باید کرد؟!

گر نباید شعری از گلواژه ­های نو بهاران خواند، گر نباید در فراق جویباران اشک حسرت ریخت، گر نباید در غم هر دشت خشک و داغ […]

زندگی نامه


نامم محمد حسن و نام خانوادگیم حاجی علی محمدی و تخلصّم در شعر زورق است. در نخستین روزهای آذرماه سال 1329 در خانه ای کوچک در تهران بدنیا آمدم . از آن خانه تصویر کمرنگی در ذهنم بر جای مانده است . سپس به خانه ای بزرگتر نقل مکان کردیم . دوران کودکی و نوجوانیم در این خانه گذشت . برای تحصیلات ابتدایی در مدرسه ای از مجموعه مدارس جامعه تعلیمات اسلامی ثبت نام شدم که با خانه ی ما فاصله زیادی داشت . دوره اول متوسطه و بخشی از دوره دوم متوسطه را نیز در تهران تحصیل کردم ولی سرانجام از دبیرستان خرد شیراز در رشته ریاضی دیپلم گرفتم...