تجلّى عشق
باران
می 5, 2014بىنشان
می 7, 2014
***
در درخشیدن نگاه افق
در دل صخرههاى کوهستان
در تجلّى ماه و مهر و سهیل
در فروغ فضاى بىپایان
در سرود نوازش چشمه
در نواى ترنّم باران
در نبرد بسیج در دریا
در دل آب و آتش و طوفان
در توان شگفت ذرّه گم
در روند منظم کیهان
همه جا نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
در حریم مقدس مکّه
در سکوت خروشبار حجاز
در نگاه صمیمى کعبه
در عروج روان به گاه نماز
در دل هر شهید خفته به خون
که از آن عشق مىکند پرواز
در نگاه حرا و قلّه نور
در سکوت صحارى پر راز
در دل جمعههاى خونآلود
در امید و دریغ و راز و نیاز
همه جا نور کبریا پیداست
آرى، آرى خدا… خدا پیداست
از بر و بحر و صخره و صحرا
از گل و شاخه و گلستانها
از صفوف منظم اعصار
از دل عرشوار انسانها
از غریو تفنگ «خرازى»
از اذان بلند «چمران»ها
از فلسطین… ز مسجد الاقصى
اولین قبله مسلمانها
از فضا و زمین و سیّارات
از زمان و مکان و دورانها
همه جا نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
از قیام شگفت «روح خدا»
که سراسر شکوه انسانى است
در خطوط رخ پر از مهرش
که نمود جلال یزدانى است
در زوایاى قلب حق بینش
که تجلّى نور رحمانى است
در پیام برائت از کفار
که چراغ ره مسلمانى است
در ره سرخ و لالهخیز حسین
که پر از رهروان نورانى است
همه جا نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
لیک با این همه خداى بزرگ
یک تجلّى دیگرى دارد
کین تجلّى در اوج زیبائى
روح عرفان فزاترى دارد
که رسول خداى بىهمتاى
همچو صدّیقه دخترى دارد
نه، که در ظل عرش پیغمبر
از ره لطف کوثرى دارد
کز تجلّى و جوشش و موجش
که در آن عشق مظهرى دارد
پرتو نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
گفت حق (با پیمبرش) از مهر :
«ما تو را کردهایم عطا کوثر
مشو اندوهگین ز قول عنود
اِنَّ شانئک هو الابتر
نسل تو چشمه تجلّى ماست
دختر توست رهفروز بشر»
دست او، دست حق، وجودش نور
دامنش آتش و دلش سنگر
در نبرد مقدسش با کفر
زان سراپاى غرق خون پیکر
پرتو نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
بعد پیغمبر آنکه در بر ظلم
سوخت اما نساخت، زهرا بود
در شب تار فتنه و بیداد
راهها را شناخت زهرا بود
اندر آن ظلمت سیاه ستم
شمع جان را گداخت زهرا بود
با تمام وجود، چون خورشید
بر سیاهى بتاخت زهرا بود
بین دیوار و در، در آن سنگر
طبل حق را نواخت زهرا بود
که از او نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
در رخش جاى سیلى دشمن
در دلش شعلههاى بىپایان
در سکوت خروشناک على
در دل لحظههاى خونافشان
در سرود نوازش چشمه
در نواى ترنّم باران
در خروش پیاپى دریا
در نبرد بسیج در طوفان
در توان شگفت ذرّه گم
در روند منظم کیهان
همه جا نور کبریا پیداست
آرى آرى خدا… خدا پیداست
۲۳/۴/۱۳۵۲ ـ اصفهان
بازنویسى ۱/۱۱/۱۳۶۶ ـ تهران
***